جدول جو
جدول جو

معنی دس دکتی - جستجوی لغت در جدول جو

دس دکتی
ناتوانی، بیماری، نیازمندی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دِهْ)
دهی است از بخش قصرقند شهرستان چاه بهار. واقع در 73هزارگزی شمال قصرقند. سکنۀ آن 250 تن. آب آن از رودخانه تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دو دستی
تصویر دو دستی
تیغی که درازی آن باندازه دو دست باشد، با دو دست بوسیله هر دو دست: (دو دستی شمشیر میزد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دست دستی
تصویر دست دستی
((دَ دَ))
سرسری، سطحی، بیهوده، بی جهت
فرهنگ فارسی معین
دویدن، به دو افتادن، آغاز به دویدن کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
دستی دستی، از روی قصد به عمد، آوایی که برای به راه انداختن
فرهنگ گویش مازندرانی
تهی دست
فرهنگ گویش مازندرانی
کف دستی، هدیه ی شب حنابندان که به عروس دهند
فرهنگ گویش مازندرانی
وبال
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی نفرین
فرهنگ گویش مازندرانی
از کار افتاده، وامانده
فرهنگ گویش مازندرانی
پارچه ای که با آن دیگ یا ظروف گرم را از روی آتش بر دارند
فرهنگ گویش مازندرانی
کسی که با کار یا سخن ملامت بار دیگران آزرده خاطر شود
فرهنگ گویش مازندرانی
دسته دسته
فرهنگ گویش مازندرانی
نظر کسی را جلب کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
تنبک، نقاره
فرهنگ گویش مازندرانی
چوبی که با آن بر گوه کوبند
فرهنگ گویش مازندرانی
برگزیدن کاری یا چیزی از میان کارهای دیگر، انتخاب تصادفی
فرهنگ گویش مازندرانی
نمایان شدن، بیرون آمدن از زیر پوشش
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی ضربه ی ضعیف با پشت دست که در کشتی گیله مردی به چهره ی.، از انواع بازی
فرهنگ گویش مازندرانی
اندوخته، پس انداز
فرهنگ گویش مازندرانی
به پشت افتادن و سقوط ناگهانی از شنیدن خبری هولناک، لاغر
فرهنگ گویش مازندرانی
پس مانده، جامانده و وامانده، لاغر شده
فرهنگ گویش مازندرانی
به دل افتاده –برات شده، یک در میان
فرهنگ گویش مازندرانی